فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت) تعداد صفحه:18
چکیده
گفتن ندارد اما نظام آموزشي به كارخانهيي ميماند كه اگر چه ظاهرا هدف آن «آدمسازي» عنوان شده است اما معدودند افرادي كه از زير دندانه چرخهاي آن، ذهن و زبان سالم به در ببرند. اين نظام به واسطه كاركردي كه دارد، نه عزتنفس لازم را براي دانشآموز به ارمغان ميآورد ونه احترام ديگران را در نظر او برجسته ميسازد. دانشآموزان به مثابه اشيايي بهطور چند نفري در جعبههايي به نام كلاس كنار هم چيده ميشوند. همكلاسيها نه همديگر را و نه معلمشان را انتخاب نميكنند. همنشينيها بهطور تصادفي و انتصابي است. در نتيجه فضاي ارتباطي با همديگر در يك مقطع زماني چندماهه، اعتماد و اطمينان لازم را ندارد. در طول زمان يكسري اطلاعات به آنها آموزش داده شده و آنها ناچارند پس از مدتي همان مطالب را پردازش كنند. ارتباط و ديالوگ ميان بچهها قدغن و معلم متكلم وحده است. مهمتر ازهمه، آنها به عنوان يك نيروي انساني ذخيره تلقي ميشوند كه در آينده به درد جامعه خواهند خورد، پس ضمن اينكه پا روي دل و احساسشان ميگذارند، بايد دروسي را فرا گيرند كه آموزش و پرورش فكر ميكند، به درد خواهد خورد. با اين وجود اين فضا نميتواند و نبايد بدون قاعده و مقررات باشد و همين نقطه اميدي براي حضور به موقع اخلاق است.
تا پيش از اين جامعه در سايه سار اخلاق نشسته بود و كوچهها كم و بيش به دست يكي، دو سلام فتح ميشدند. ارتباط بين خانه، مدرسه، مسجد و بازار چنان قوي بود كه هرچه ديده ميشد، جز خير، تعاون و همدلي نبود. شايد چون ضعف و خلأ اخلاقي محسوس نبود، نظام آموزشي نيز مسووليتي در اين باره نداشت. امروزه اما آدمي كودكي خودش را گم كرده است و درقحطي آب، هوا، اخلاق و خوبي به سختي نفس ميكشد. خانوادهها ديگر كاركرد پيشين خويش را از دست دادهاند. وجود طلاق رواني ميان والدين، بروز پديده تك فرزندي،تجملگرايي، كارمضاعف بيرون از خانه، مشكلات ترافيك، دوري از پدرو مادربزرگ و ساير بستگان، تنها برخي از عوامل مخل عملكرد خانواده محسوب ميشوند. براي مثال، در گذشته همه افراد خانواده براي صرف غذا دور يك سفره جمع ميشدند و اين باعث ايجاد و تقويت روابط ميان افراد ميشد ولي حالا با وجود فستفودها، اين ارتباطها كم شده است. در نتيجه تنها گزينه موجود، روي آوردن به مدرسه است.
مبلغ قابل پرداخت 5,000 تومان